گرچه معارف قرآن دشوار و پيچيده است چون «إِنّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلا» لكن بعضي از مطالب نسبت به مطالب ديگر اصعب و اثقل است
رازش اين است كه مطلبي كه آيات فراوان دارد در اثر اينكه «ان الآيات يفسّر بعضها بعضا» روشن ميشود اما مطالبي را كه آيات كم دارد بايد به كمك روايات حل كرد گرچه آن آيات اوّليه را هم بايد با كمك روايات روشن كرد.
از اين قبيل جريان تعليم اسماست نسبت به آدم(ع) و جريان معراج. چون آيات فراواني در اين زمينه نيست، مسئله تعليم اسما بسيار پيچيده است كه بايد به وسيله روايات حل بشود. اين جريان با عظمت كه از برجستهترين معجزات پيامبر(ص) است با يك آيه سوره «اسراء» و چند آيه كوتاه سوره «نجم» به دشواري حل ميشود. البته ميتوان همين مقدار آياتي كه موجود هست، آن روايات را بر اين آيات عرضه كنيم؛ همين كه مخالف نبود ميشود حجت. البته حجيت روايات در مسائل اعتقادي و علمي دشوارتر از حجيت روايات در مسائل فقهي و عملي است.
مطلب ديگر اينكه اگر كسي خواست پاياننامهاي درباره تفسير قرآن در بخشهاي إسرا و معراج بنويسد دستش باز است؛ براي اينكه اخبار و رواياتي كه در اين زمينه وارد شده است بخشي مربوط به عالم طبيعت است، بخشي به عالم مثال است، بخشي به ادراكات عقلي است، برخي به مشاهدات قلبي است، بعضي به قُرب نوافل برميگردد، بعضي به قُرب فرايض برميگردد، برخي هم به سلطان همه اين معارف كه وحي الهي است برميگردد و چون وجود مبارك پيامبر(ص) از همه اين شئون برخوردار بود و همه شئون حسّي و تجربي از يك سو، تمثّل برزخي، از سوي ديگر، ادراكات عقلي، از سوي سوم، مشاهدات قلبي، از سوي چهارم، قُرب نوافل، از سوي پنجم، قُرب فرائض از سوي ششم، همه اينها تحت رهبري و هدايت آن سلطان علوم كه وحي معصومانه آن حضرت است قرار دارند.
همه اينها كنترل شدهاند؛ يعني انساني كه كون جامع است، مظهر اسماي حُسناي الهي است. همه اين شئون علمي و عملي او به امامت وحي او كار انجام ميدهند؛ همه اينها مأموم آن امامند و آن امام، امامت همه اينها را بهعهده دارد لذا صدر و ساقه سفرش را ميشود با عصمت همراه كرد و هيچ جايي براي نفيكردن يا تعجّب كردن نيست.
مطلب ديگر اينكه همانطوري كه نفي چيزي كه از امام(ع) رسيده است نارواست و كاري است باطل، اثبات چيزي هم كه از امام معصوم(ع) نرسيده نارواست و باطل. با صِرف شهرت، با صِرف خواب ديدن، با صرف اينكه فلانكس گفته است، نه ميشود مسئله إسرا را تأمين كرد نه ميشود مسئله معراج را. اين است كه جز عالمانه سخن گفتن و عالمانه پذيرفتن، هدف ديگري در اين راه نيست و نميتواند باشد. اما اينكه چرا از مسجد الحرام به مسجد اقصي رفتند، با اينكه مسجد اقصي مساوي با بيتِ معمور است و بيت معمور هم مساوي با عرش خداست، اين سير عمودي آسانتر بود، پاسخي دارد و پاسخش همان است كه در خود آيه سوره مباركه «اسراء» آمده است چون بسياري از بركات در كنار مسجد اقصي آرميده است.
درست است كه مسجد الحرام مساوي با بيتِ معمور است، ولي بسياري از بركات در زمين در كنار همان مسجد اقصاست و تمثّلات برزخي هم آنجا مقدور است.از امام (سلامالله عليه) سؤال ميكنند: كعبه چرا اينچنين ساخته شده است؛ چهار ديوار و دوسطح سقف و كف؟ فرمود: براي اينكه اين محازي با بيت معمور است و بيت معمور هم چهار ديوار دارد. و بيت معمور هم محازي از عرش خداست؛ عرش هم چهار گوشه دارد.«لأن الكلمات التي بُني عليها الإسلام أربع و هي سبحانالله و الحمد لله و لا اله الاالله والله اكبر». فرمود چون كلماتي كه دين براساس آن كلمات استوار است چهارتاست؛ تهليل، تكبير، تسبيح و تحميد؛ همين تسبيحات اربعه.
ميبينيد از جسم شروع كرده تا به آن تجرّد تام رسيده است؛ يعني به توحيد و تحميد و تسبيح و تكبير رسيده است و وجود مبارك پيامبر(ص) همه اين راهها را طي كرده چون داراي آن شششأن است از يك سو و داراي آن سلطنت و چيزي كه سلطان بر اين جهاد ششگانه است يعني وحي معصومانه؛ از سوي هفتم قهراً جا براي نفي يا استبعاد يا استنكار و مانند آن نيست.
938 بازدید
صراط؛ عرش چهار وجهي الهي
آيتالله عبدالله جوادي آملي